همانطور که در بخش اول مقاله مطالعه کردیم تلاشمان بر آن بود تا نگاه شما عزیزان را به دیدگاههای مختلف در باب هنر و اخلاق آشناتر کنیم نگاه نخست معتقد بود هنر امریست بی نهایت و در هیچ چهارچوب نمی گنجد و در قطب دیگر اخلاق را چارچوبی می دانست که می تواند هنر را […]
همانطور که در بخش اول مقاله مطالعه کردیم تلاشمان بر آن بود تا نگاه شما عزیزان را به دیدگاههای مختلف در باب هنر و اخلاق آشناتر کنیم نگاه نخست معتقد بود هنر امریست بی نهایت و در هیچ چهارچوب نمی گنجد و در قطب دیگر اخلاق را چارچوبی می دانست که می تواند هنر را از انحطاط و تباهی برهاند و آن را به تعالی برساند و در نهایت دیدگاه های دیگر بین این دو قطب در نوسان و حرکت خواهند بود پس هنر امری بی نهایت و اخلاق محدودیتی در چارچوب فکری و هیجانی و رفتاری خاص که ممکن است این قاب و فریم در هر فرهنگ و مذهب و یاملیتی به گونهای دیگر تعریف شود که احتمالاً بهترین امر در جهت رشد هنر و هنرمند قرار نگرفتن آن در چهارچوبی است که خلاقیت و روح هنر را آسیب برساند.
آنچه که تا اینجا بدان پرداختیم تعریف هنر و اخلاق که باید از دل آن به هنر اخلاق و اخلاق هنری در دست پیدا کنیم من فکر می کنم ساده ترین تعریف برای اخلاق این است تسلط و مهارت فرد در اجرای قوانین اخلاقی یعنی کسی که میتواند به بهترین شکل ممکن خود را در چارچوب موازین اخلاقی قرار دهد در صورتیکه اخلاق هنری و مجموعا آداب و رفتارهای خاص هنر و هنرمندان است رابطه بین و هنرمند با مردم هنرمند با خانواده هنرمند با اساتید و هنرمند با شاگردان را تعریف و بیان می کند
من پیشنهاد میکنم که برای درک بهتر مطلب ، هنر و هنرمند را تعریف کنیم تا بتوانیم عوامل تاثیر گذار بر روی آن را شناسایی کرده و با قرار دادن آن در چارچوب اخلاقی یک دستور اخلاقی رفتاری خاص دست پیدا کنیم.
قاعدتاً هنر چیزیست که از روح و بطن جان هنرمند برمی خیزد که علاوه بر حس زیبایی شناختی که در آن وجود دارد باید بتواند مخاطب خویش را به فکر فرو برده و هنرمند کسی است که در یک رشته هنری صاحب تخصص می تواند احساس خود را با آن ابزار بیان کند
ادامه دارد…
نویسنده : جلال امینی روانشناس
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت متعلق به ماهنامه سراسری آبرومند محفوظ است.
طراحی سایت : ساینا مارکتینگ